کد مطلب:235293 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

کرامت 13
موسی بن سیار می گوید: همراه حضرت رضا علیه السلام بودم؛ همینكه نزدیك دیوارهای توس رسیدیم صدای ناله و گریه ای شنیدیم؛ من به جست و جوی آن رفتم، ناگهان دیدم جنازه ای را می آورند؛ آن حضرت در حالی كه پای از ركاب خالی كرده بود پیاده شد و به طرف جنازه آمد و آن را بلند كرد و چنان بدان چسبید همچون بچه ای كه به مادرش می چسبد آن گاه رو به من كرده، فرمود:

«من شیع جنازة ولی من اولیائناخرج من ذنوبه كیوم ولدته امه لا ذنب له.»

هر كس جنازه ای از دوستان ما را تشییع كند، مثل روزی كه از مادر متولد شده، گناهانش زدوده می شود.

بالأخره جنازه را كنار قبر گذاشتند. امام علیه السلام مردم را به یك طرف كرد تا میت را مشاهده نمود و دست خود را روی سینه اش گذاشت و فرمود: فلانی! تو را



[ صفحه 151]



بشارت می دهم كه بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید.

عرض كردم: فدایت شوم؛ مگر این مرد را می شناسی؟ اینجا سرزمینی است كه تا كنون در آن گام ننهاده ای.

فرمود: موسی! مگر نمی دانی كه اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می شود.



[ صفحه 152]